معنی از شاهان هخامنشی
حل جدول
اردشیر، خشایارشا, کوروش، داریوش کبیر، اردشیر اول، کمبوجیه، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم، داریوش سوم
پادشاه هخامنشی
کورش
کلاه شاهان
تاج
پول هخامنشی
دریک
فرهنگ عمید
از خاندان هخامنش: پادشاه هخامنشی،
مربوط به سلسلۀ هخامنشی: سربازان هخامنشی،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به هخامنش. ازخاندان هخامنش. ، مربوط بسلسله هخامنشی: ((هنر هخامنشی)) .
لغت نامه دهخدا
هخامنشی. [هََ م َ ن ِ] (ص نسبی) منسوب به هخامنش سردودمان شاهنشاهان پارس. رجوع به هخامنش شود.
هخامنشی. [هََ م َ ن ِ] (اِخ) نام عمومی سلاله ای است که فرزندان هخامنش بودندو در پارس سلطنت میکردند. رجوع به هخامنشیان شود.
شاه شاهان
شاه شاهان. [هَِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) شاهی که ممتاز از شاهان دیگر باشد که بارزتر و و برتر از شاهان باشد. که بر شاهان خرد سمت سروری داشته باشد. شاهانشاه. شهنشاه. شاهنشه. شاهانشه:
که با شاه شاهان فلک داد کرد
دل خان خانان بدو شاد کرد.
نظامی.
چو رخت از بر کوه برد آفتاب
سر شاه شاهان درآمد بخواب.
نظامی.
وگر باشد ای یار فرخنده خوی
بجز شاه شاهان تو دیگر مجوی.
سعدی.
رجوع به شاهنشاه شود.
فارسی هخامنشی
فارسی هخامنشی. [ی ِ هََ م َ ن ِ] (اِخ) رجوع به فارسی باستان شود.
فرهنگ فارسی آزاد
شاهان شاه- شاهَنْشانه، شاهِ شاهان، مَلِک الْمُلُوک- شهنشاه (مأخوذ از فارسی می باشد)،
واژه پیشنهادی
آرسس
ارشک
شاهان قاجار
آقامحمدخان، فتحعلیشاه، محمدشاه، ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه، محمدعلیشاه، احمدشاه
شاه شاهان
قاآن
معادل ابجد
1371